خورشید یازدهم در آسمان جرجان
آموزشی مذهبی
سه شنبه 9 اسفند 1390برچسب:, :: 8:56 ::  نويسنده : حمید امامی راد

حضرت فرمود: « 170روز دیگر، اول روز جمعه سوم ربیع الثانی به جرجان وارد میشوی. آن وقت به مردم اعلام کن که من در آخر همان روز به جرجان می آیم.  برو به سلامت . خداوند متعال تو را و آنچه با توست به سلامت به عهد و اولادت خواهد رسانید.  پسری برای پسرت متولد شده است.  نام او را «صلت» بگذار که خداوند به زودی او را به حد کمال می رساند و از اولیاء ما خواهد بود».

من عرض کردم:  یابن رسول الله! ابراهیم بن اسماعیل جرجانی از شیعیان شماست و به دوستان شما هر سال بیش از صد هزار درهم احسان می کند و در جرجان از اشخاصی است که متنعم به نعمتهای الهی است.

امام علیه السلام فرمودند: «خداوند به ابواسحاق ابراهیم بن اسماعیل در مقابل احسانی که به شیعیان ما می کند جزای خیر بدهد و گناهان او را بیامرزد و او را پسری صحیح الاعضا روزی فرماید که قائل (و گوینده) به حق باشد.  به ابراهیم بگو: حسن بن علی می گوید:  نام پسر خود را احمد بگذار».

راوی می گوید: از خدمت حضرت مرخص شدم و حج رفتم و بازگشتم و در روزی که حضرت معین فرموده بودند به سلامت وارد جرجان شدم.  هنگامیکه اصحاب ما برای تهنیت آمدند، به ایشان گفتم: امام علیه السلام مرا وعده داده که در آخر این روز به اینجا تشریف می آورند.  پس مهیا شوید و مسائل و حوایج خود را آماده کنید.

حضرت فرمودند: «من به جعفر بن شریف وعده کرده بودم که در آخر این روز نزد شما بیایم. من نماز ظهر و عصر را در سامرا به جا آوردم و نزد شما آمدم تا با شما تجدید عهد نمایم. اکنون شما حوایج و مسایل خود را بیاورید

شیعیان چون نماز ظهر و عصر را به جا آوردند، در خانه من جمع شدند.  ناگاه امام عسکری علیه السلام در همان ساعتی که فرموده بودند وارد شدند.  هنگام ورود بر ما سلام کردند و ما به استقبال شتافتیم و دست آن حضرت را بوسیدیم.  آنگاه حضرت فرمودند:  «من به جعفر بن شریف وعده کرده بودم که در آخر این روز نزد شما بیایم.  من نماز ظهر و عصر را در سامرا به جا آوردم و نزد شما آمدم تا با شما تجدید عهد نمایم.  اکنون شما حوایج و مسایل خود را بیاورید».

اول کسی که شروع به سوال کرد «نضر بن جابر» بود.  او گفت:  یابن رسول الله! پسر من از هر دو چشم نابیناست، دعا فرمایید تا خداوند دیده هایش را به او برگرداند.  حضرت فرمودند: « او را حاضر کن».  او را حاضر کرد و حضرت دست مبارک بر چشمان او کشید و چشمانش روشن شد.

پس از او دیگران نیز یک یک آمدند و حاجت خود را بیان کردند و حضرت حاجت های آنان را برآورده می نمودند، تا اینکه حوایج همه را برآوردند و مسایل آنها را جواب فرمودند و همان روز به سامراء مراجعت نمودند.

اخذ: تبیان

 

منبع: بحارالانوار، ج 50 ،  ص 263؛ به نقل از کتاب «تقویم شیعه»، عبدالحسین نیشابوری.


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





    درباره وبلاگ

به وبلاگ من خوش آمدید. ظهور آقا امام زمان (عج) و سلامتی و سعادت شما و همه ی مسلمانان جهان آرزوی قلبی من است.
    آخرین مطالب
    پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان آموزشی مذهبی و آدرس emamirad.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 48
بازدید دیروز : 26
بازدید هفته : 90
بازدید ماه : 276
بازدید کل : 18094
تعداد مطالب : 119
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1